هشت ترسی که یک عکاس را در خیابان فلج می کند!؟
عکاسی خیابانی نه تنها یک هنر است، بلکه میدان رویارویی با ترسهای پنهانی نیز هست. بسیاری از عکاسان در این راه، با اضطرابهایی مواجه میشوند که مانع از ثبت آزادانه و خلاقانه لحظهها میگردد؛ از ترس مورد سؤال قرار گرفتن تا بنبست خلاقیت. شناخت این ترسها و یافتن راهکارهای عملی برای مدیریت آنها، میتواند تجربه عکاسی خیابانی را لذتبخشترو حرفهایتر کند.
ترس ۱: ترس از مورد سؤال قرار گرفتن (“چرا از من عکس گرفتی؟”)
ریشه ترس در نداشتن پاسخی آماده و مطمئن است. عکاس باید پاسخی واضح، صادقانه و مثبت آماده داشته باشد. مؤثرترین رویکرد، ترکیبی از صداقت و یک تعریف واقعی است. برای مثال: “من یک عکاس هستم که روی پروژهای درباره زندگی روزمره کار میکنم و به نظرم شما فوقالعاده به نظر میرسیدید”. این پاسخ آن فرد را خلع سلاح میکند. داشتن یک “پروژه” هدفی مشخص و قابل درک ارائه میدهد که عمل عکاسی را هدفمندتر جلوه میدهد. پیشنهاد ارسال عکس از طریق ایمیل، لایهای از حرفهایگری و شفافیت را اضافه میکند و یک محاوره بالقوه منفی را به یک محاوره مثبت تبدیل میکند.
ترس ۲: ترس از واکنش خشمگین
اگرچه این اتفاق بسیار نادر است، اما ترس از آن بسیار قوی است. یک لبخند واقعی قدرتمندترین ابزار است؛ این نشانهای از ادب است که ادامه عصبانیت را برای طرف مقابل دشوار میسازد. زبان بدن مطمئن، مانند صاف ایستادن و نداشتن حالتی “مخفیانه یا شرمگین”، حیاتی است، زیرا زبان بدن در هم فرو رفته، سوءظن را برمیانگیزد. پایین نیاوردن فوری دوربین پس از گرفتن عکس نیز مهم است، زیرا این یک نشانه بصری از خطا است. به او اجازه دهید حرف بزند، سر تکان دهید و نشان دهید که احساساتش را درک میکنید. هدف “برنده شدن” در بحث نیست. اگر سوژه اصرار دارد که عکس حذف شود، حرفهایترین پاسخ، پذیرش با احترام است.
ترس ۳: ترس از درگیری فیزیکی یا دخالت پلیس
این نهایت ترس است، اگرچه از نظر آماری احتمال وقوع آن بسیار ناچیز است. این اضطراب ناشی از این است که یک موقعیت میتواند فراتر از کلمات رود. مهمترین راه برای مدیریت این ترس، مسلح شدن به دانش قوانین در مورد عکاسی در فضاهای عمومی است. در اکثر کشورها، گرفتن عکس در مکانهای عمومی کاملاً قانونی است. این دانش، پایهای محکم از اعتمادبهنفس ایجاد میکند. در موارد نادری که پلیس فراخوانده میشود، عکاس آگاه به قانون میتواند آرام بماند، حقوق خود را مؤدبانه بیان کند و بداند که کار اشتباهی انجام نداده است.
ترس ۴: ترس از مشکوک به نظر رسیدن
این یک مونولوگ درونی از شک به خود است عکاس ناامنیهای خود را بر روی سوژهها تصور میکند. این احساسی است که گویی در حال “مخفیکاری” هستید. اول از همه باید مرتب به خود یادآوری کنید که شما کار خلافی نمیکنید و بالعکس به دنبال کشف زیباییهای این جهان روزمره هستید. و این یک هنر است.
ترس ۵: ترس از شنیدن نه برای گرفتن پرتره خیابانی
یک “نه” میتواند مانند قضاوتی در مورد شما یا کارتان احساس شود که میتواند فلجکننده باشد. “نه” تقریباً هرگز شخصی نیست. ممکن است فرد عجله داشته باشد، روز بدی را گذرانده باشد. یک تمرین عملی قدرتمند این است که با هدف مشخص گرفتن ۱۰ “نه” برای درخواست پرتره بیرون بروید. عکاسان اغلب متوجه میشوند این تمرین چه نتیجه شگفت انگیزی خواهد داشت و در این فرآیند، نسبت به ترس از آن بیحس میشوند. اگر کسی “نه” گفت، لبخند بزنید، از وقتشان تشکر کنید و برایشان روز خوبی آرزو کنید.
ترس ۶: ترس از از دست دادن سوژهها
گاهی در ابتدای کار، تنظیمات دوربین برای عکاس ممکن است گیجکننده باشد و از طرفی سرعت خیابان و سوژههای در حال حرکت کار را سختتر میکند. بهترین حالت، استفاده از حالات نیمهاتوماتیک دوربین است. تقدم دیافراگم یا شاتر میتواند گزینه خوبی باشد. به مرور و با تمرین بیشتر، کنترل بیشتری بر دوربین خواهید داشت. اولویت اول ثبت سوژهها است.
ترس ۷: ترس از پیدا نکردن سوژههای جالب
برخی در عکاسی خیابانی بدنبال داستان های عجیب و غریب و دراماتیک هستند . و چون در ابتدا ، در یافتن این موضوعات موفق نیستند خود را در اضطراب می بینند.توصیه من این است، به دنبال حرکات و احساسات باشید. قلب عکاسی خیابانی اغلب در لحظات کوچک نهفته است: یک حرکت دست، یک خنده مشترک، یک نگاه متفکرانه. از محله خود، سوپرمارکت، ایستگاه اتوبوس عکاسی کنید. مکانهای آشنا میتوانند منبع تصاویر عمیقی باشند زیرا شما آنها را از نزدیک میشناسید و با زوایایی مختلف آن آشناترید. به دنبال تضادهای جالب باشید: قدیمی در مقابل جدید، هرجومرج در مقابل آرامش، یک لکه رنگ در یک صحنه تکرنگ.
ترس ۸: ترس از رسیدن به بن بست
ترسی که شاید بعد از چند وقت عکاسی به سراغتان بیاید. ترس از اینکه جرقه خلاقیت خود را برای همیشه از دست دادهاید، طبیعی است. این اغلب نشان میدهد که شما در حال گذار به مرحله جدید هستید و استانداردهایتان در حال افزایش است؛ این نشانه رشد است، نه شکست.توصیه من به شما، منظره خود را تغییر دهید؛ به محلهای بروید که هرگز نرفتهاید. تکنیک خود را تغییر دهید؛ اگر همیشه بیهوا عکس میگیرید، پرتره خیابانی را امتحان کنید. اگر همیشه سیاه و سفید عکاسی میکنید، رنگی عکاسی کنید. الهام را فراتر از عکاسی جستوجو کنید: به نقاشیها نگاه کنید، فیلم ببینید، به موسیقی گوش دهید.
و در پایان به یاد داشته باشید ، که شجاعت ، حس نکردن ترس نیست ، بلکه شجاعت، شناخت ریشه های ترس و قدم برداشتن در مسیری است که شما را به هیجان وا می دارد.